نگاهی به آثار سینمایی مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در چهل و سومین جشنواره فجر یادی از بانو فاطمه سیدخاموشی (استاد طاهایی) | روشنای خاموشی خیر ببینی یعنی چه؟ ارمغانی برای انسان‌سازی | آشنایی با مفاهیم و معارف مناجات شعبانیه برپایه سیره علما و بزرگان شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن با رهبر انقلاب اسلامی دیدار می‌کنند سطح کیفی چهل و یکمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم با حضور قاریان با تجربه بین‌المللی بالا بود ایستاده به احترام شهدای «روح‌الله» | آیین بزرگداشت ۲۰۵ شهید گردان روح‌الله برگزار شد + فیلم برگزاری مسابقات قرآن در جوار حرم مطهر به تقویت روابط بین‌المللی کمک می‌کند صالحی: تجربه برگزاری مسابقات بین المللی قرآن در مشهد به لحاظ کمی و کیفی تجربه خوبی بوده است خاموشی: در صورت موافقت آستان قدس رضوی، مسابقات بین المللی قرآن در مشهد برگزار خواهد شد پیام رئیس‌جمهور به چهل و یکمین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن کریم در مشهد تاکید وزیر ارشاد بر تداوم برگزاری مسابقات بین‌المللی قرآن در مشهد | رونمایی از مصحف منتسب به امام رضا (ع) + عکس اختتامیه چهل و یکمین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن کریم در مشهد برگزار شد + ویدئو مسابقات بین‌المللی قرآن در مشهد برترین‌های خود را شناخت ارزنده‌ترین اعمال و اذکار در ماه شعبان+اینفوگرافی چالش‌ها و مشکلات گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی رفع شود راه‌اندازی رشته‌های جدید در دانشگاه آزاد خراسان رضوی متناسب با نیاز بازار کار لزوم پیوست قرآنی فعالیت‌های فرهنگی دانشگاه‌های استان در سال ۱۴۰۴ چشم‌وهم‌چشمی، آفت زندگی
سرخط خبرها

یادی از بانو فاطمه سیدخاموشی (استاد طاهایی) | روشنای خاموشی

  • کد خبر: ۳۱۳۹۲۶
  • ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۲
یادی از بانو فاطمه سیدخاموشی (استاد طاهایی) | روشنای خاموشی
یادی از بانو فاطمه سیدخاموشی (طاهایی) از زنان انقلابی مشهد و بنیان‌گذار مکتب نرجس که سال ۱۳۸۸ در چنین روزی درگذشت.

به گزارش شهرآرانیوز؛ روزی که با آن سن‌و‌سال کم، نشست پای سفره عقد سیدجلال الدین طاهایی، هشت سال از رفتن مادرش می‌گذشت. مادر حالا نبود تا چادر سفید عقد را روی سر دخترش بکشد. فاطمه، نوجوانِ محجوب کم‌صحبتی بود که صلاح و مصلحت زندگی‌اش را سپرده بود به پدرش، حاج عبدا.... اسم حاج عبدا... مهر معتبری پای بارنامه‌های بازار تهران بود.

تجارت می‌کرد و از آن تاجران متدین بود. از این سر بازار تا آن سر بازار، سر‌و‌دست می‌شکستند برای نشستن روی فرش خانه حاج عبدا.. دختر نازپروده آفتاب مهتاب ندیده‌اش، آرزوی هر خانواده متدینی بود. این وسط، قرعه به نام سیدجلال الدین افتاده بود و حالا چشم یک جمع به دهان فاطمه بود تا با اجازه پدرش، به عقد دائمی پسر شیخ هاشم طا‌هایی دربیاید. مردی که بعدتر، مسیر زندگی فاطمه را به شکل ویژه‌ای تغییر داد.

زندگی در خانه سید جلال‌الدین

فاطمه، همین‌طور که آن چند دست رخت و لباس و اثاثیه مختصر خانه را در چمدان و کیسه‌های کوچک کنفی جا می‌داد، تمام این چهارسال زندگی مشترک توی اتاق خانه سیدهاشم را با خود مرور می‌کرد. روز‌ها و شب‌هایی که تمام زندگی‌اش به آموختن گذشته بود. سید جلال‌الدین روز‌ها می‌رفت پی کسب‌و‌کار و شب‌ها در حالی به خانه برمی‌گشت که فاطمه تشنه مبحثی تازه از علوم دینداری بود.

دست‌و‌پا‌شکسته چیز‌هایی از پدرش آموخته بود، اما زندگی توی خانه سیدهاشم فراغ‌بال بیشتری به او می‌داد. درس خواندن و تورق کتاب‌های اخلاق، به او جان دوباره‌ای داده بود و حالا که حرف از مهاجرت شده بود، هیچ کس اندازه فاطمه از سفر به مشهد و اقامت در جوار سلطان توس، سرخوش نبود. آرزویی که داشت آهسته آهسته محقق می‌شد و تصویر او از زندگی در مشهد، بهترین جای خواب‌های شبانه‌اش بود. او می‌دانست در مشهد، فرصت‌های بیشتری برای رشد و بالندگی دارد.

مکتب‌خانه‌ای به وسعت یک اتاق

به قد و قواره یک بانوی شانزده‌ساله نمی‌آمد رأس مجلس بنشیند و از روی کتاب، شروع به تدریس کند. اما فاطمه، به لطف پدر، همسر و پدر همسرش، سال‌ها جلوتر از سن و سالش، در مسیر آموختن و آموزش افتاده بود. تنهایی و غربت در مشهد، می‌توانست مثل موریانه به جان زندگی‌اش بیفتد، اما به تشویق برادرهایش، سری بالا گرفت، اتاق خانه‌اش را آب و جارو کرد، چند دست پشتی نونوار گذاشت کنج دیوار و در خانه را برای بانوان مشتاق باز گذاشت. زنانی که انگار فاطمه چندسالِ پیش بودند.

تشنه آموختن و مشتاق آموزه‌های دینی. صبح به صبح کتری آشپزخانه‌اش را به شوق آمدن دختران همسایه روشن می‌کرد و تا ظهر توی مکتب‌خانه کوچک خانه‌اش، هر آنچه که در تمام این سال‌ها آموخته بود، بی‌منت در طبق می‌گذاشت برابر دوست و آشنا و بیگانه. لذت تدریس و تعامل با آدم‌ها، او را از فکر و خیال بیرون می‌کشید. دامنش هنوز به حضور هیچ کودکی سبز نشده بود و تدریس و تحصیل، بهترین مسیر مدارا با جای خالی بچه در زندگی گرمشان بود. حالا دیگر روز‌به‌روز به شمار میهمانان خانه اضافه می‌شد و روز‌های پررونق‌تر، پشت در بود.

آغاز مکتب نرجس

از روزی که آقای ناصری‌نامی آمد و گفت می‌خواهد ملکی در خیابان خاکی (آخوند خراسانی امروز) را وقف تشکیلات علوم اسلامی کند، زندگی فاطمه‌خانم زیر‌و‌رو شد. سال‌۱۳۴۵ بود. آیت‌ا... میلانی دورادور از فعالیت‌های فاطمه‌خانم خبر داشت. می‌دانست روز‌به‌روز به شمار محصلان مکتب‌خانه کوچک او اضافه می‌شود و فضا برای گسترش فعالیت‌هایش، محدود و محدودتر است.

پس بی‌معطلی، ملک را سپرد برای تأسیس مکتب‌خانه‌ای مزین به نام مادر امام زمان (عج) و مدیریتش را سپرد به فاطمه سیدخاموشی که آن روز‌ها دیگر به «خانم طاهایی» معروف شده بود. حالا خانم طا‌هایی مانده بود و بنای نونواری که از تمام حجره‌هایش، نوای خوش کلام‌ا... به گوش می‌رسید. انگار داشت در میانه آرزویی محال قدم می‌زد. چه فکر‌ها که در سرش نبود. این مکتب می‌توانست نقطه آغاز رسمی فعالیت‌های دینی سیاسی فرهنگی او باشد. 

نخستین بانگ سخنرانی‌های اعتقادی و ارشادی بانو طا‌هایی از اتاق‌های مکتب نرجس بلند شد، آن هم در روزگاری که ساواک بر فراز شهر می‌چرخید تا چوب لای چرخ هرگونه فعالیت فرهنگی مذهبی بگذارد. خانم طاهایی، اما روز‌به‌روز مصمم‌تر، سرفصل‌های آموزش را گسترده‌تر می‌کرد و زمزمه‌های روشنگری و گسترش آرمان‌های انقلاب اسلامی لابه‌لای آموزه‌های مذهبی، به گوش می‌رسید. 

خبر به ساواک رسید و دست آخر، چکمه بی‌حرمتی مأموران حکومتی، به در مؤسسه مکتب نرجس کوبیده شد. سال‌۱۳۵۳ بود که برای اولین بار، چراغ مکتب نرجس خاموش شد، اما مدتی بعد با قدرت بیشتر در خانه‌های معتمدان انقلابی، ادامه پیدا کرد. اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام (ره) از محل فعالیت‌های او و همراهانش در میان جامعه زنان منتشر می‌شد و از جایی به بعد، در‌های مکتب نرجس بی‌آنکه معطل اجازه نامه‌های ساواک بماند، با اقتدار برای ادامه راه باز شد، چون به پشتوانه بانویی مصمم و بااراده گردانده می‌شد.

نیم قرن خدمت خالصانه

شاگرد محجوب حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای که مسئله‌آموز مکتب انقلاب بود، پل ارتباطی محکمی میان مبارزان میدانی و رویکرد‌های انقلابی به شمار می‌آمد. از همان روزی که از سر عصیان و جسارت و اقتدار در‌های مدرسه را باز کرد، مکتب را به مبدأ راهپیمایی‌های پرشور انقلابی تبدیل کرد. اطلاعیه‌ها از دری می‌آمد و از دری دیگر خروش زنان سلحشور از برابر مکتب‌خانه به خیابان‌ها می‌ریخت.

نمود اعلامیه‌هایی که مستقیما از نجف به تهران و از تهران به مشهد می‌رسید، در جنبش زنان متدین مؤسسه قابل مشاهده بود. شب ۲۲‌بهمن، بانو طا‌هایی سبزوار بود. به رسم معمول آن روز‌ها به شهرستان‌ها می‌رفت برای سخنرانی. آن روز رفته بود حسینیه عطار. 

حسینیه بزرگ و معتبری که شانه‌به‌شانه، آدم برای سخنرانی‌های انقلابی او صف کشیده بودند. هنوز شب به آخر نرسیده بود که هجوم مردم به پادگان‌ها و کلانتری‌ها، خبر از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌داد. آن بذری که سال‌ها با ممارست و دلیری به دست امثال مرحوم طا‌هایی در زمین لاله‌خیز انقلاب کاشته شده بود، حالا نهال نازکی بود که با نخستین جوانه‌ها، خستگی تمام این ایام را از روحشان می‌زدود. انقلاب اسلامی پیروز شده بود و بانو طا‌هایی پس از بازگشت به مشهد، باید مشغول فعالیت‌های سازنده جدی‌تری می‌شد. او بازوی مهمی برای مشارکت زنان در فعالیت‌های اجتماعی بود. 

بعدتر با آغاز جنگ تحمیلی، پرچم‌دار فعالیت‌های پشت جبهه‌های نبرد بود. از جمع‌آوری کمک‌های مردمی گرفته تا تقویت روحیه زنان و ایجاد موج اقتدار و مقاومت در شهر. با این همه نه فقط به فعالیت‌های میدانی که همچنان با ادامه مسیر آموزش و تألیف کتب عقیدتی، رسالت خود را با استواری به دوش می‌کشید. 

کتاب‌هایی نظیر «سیری در خطبه فدک»، «سیری در دعای مکارم‌الاخلاق»، «معیار شناخت شیعه» و «سیری در زیارت عاشورا». همکاری با مدارس بین‌المللی از جمله «جامعه الزهرا (س)» و «جامعه المصطفی (ص)»، نگاه فراملی او به آموزش را نمایان می‌کرد و سرانجام در آن سیزدهم بهمن سال ۱۳۸۸ هنگامی که بر اثر عارضه قلبی در مشهد درگذشت، هوای مکتب نرجس دلگیر و ابری شد. بانو طا‌هایی پس از نیم قرن خدمت خالصانه در جوار حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد در حالی که چراغ مؤسسه مکتب نرجس همچنان پرفروغ و گرم و روشن است.


توضیح تیتر: عنوان کتابی به قلم فاطمه اکبری در باب زندگی و فعالیت‌های مرحوم فاطمه سیدخاموشی است. علاوه بر این اثری دیگری با عنوان «زن‌ها روحانی نمی‌شوند» به قلم اعظم عظیمی، زندگی این بانوی عفیفه را در قالب یک زندگی‌نامه داستانی، روایت می‌کند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->